آخرین مطالب
امکانات وب
مینویســـم تا فـــرامــوش نکنــم نوشــتـن را.....
(248) زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود.
و فردا روزی که 25 روز به خاطرش رفقارو پیچوندم ساعت 8 صب :) اومدم یه سری چرت و پرتای همیشگی رو بنویسمخانواده در جنگ و دعوا! یکی میگه اینو بیار اون یکی میگه نه نیار!منم که مث همیشه حسابم از بقیه جداس و حتی روسری و ساق دستامو چپوندم تو کوله ام!یعنی بالشت نباشه رو همونم میخوابم! قبلن میخواسم برم مسافرتای اینجوری انقد ذوق داشتم از 25 روز قبل وسایلم آماده بود! اما حالا نمیدونم چی وردارم:|یه کتاب صوتی که نمیدونم میگوشم یا نه واسه تو راه!کل آهنگامم ریختم رو تبلت جان :) شاید لازم شد!حالا شاید وق نـیـس.......
چَن دقیقه بعده حرکت
اغا همه پایه افتادن اینجا !!! باهم رفیقیم :) خانواده ی اینجانب به جز دوستامون 10 نفرنقشنگ زنجیریه :| خیلیم خوشیم این جوری! هنو نرسیده برنامه ی شمال و جنوب چیندن!!!تا الان همچی خوب پیشرفته زهرام کنار منه داره خوراکیاشو با لبخند موزیانه بازدید میکنه!
چَن ساعت بعدا حرکت
همه رفتن دسشویی :| منو و چَن نفر دیگه موندیم تو اتوبوس :) فازشون چیه؟ بهتره بگم فازم چیه؟پاهامو انداختم رو هم دارم انقد غصه خوردم گوش میدم :|آخرش اینکه خوبه :) زهرا همه رو بهم معرفی کرد با این خل و چل بازیشونچه قدر خفنن!!!اینطور که این تعریف کرد همش احساس میکنم یکی بیاد ترورمون کنه :|(شلیله ترشه :|)
خیلی ساعت ب نـیـس.......
مینویســـم تا فـــرامــوش نکنــم نوشــتـن را.....
(250)صندلی داغ :|
برین کنار من اومدم!درگیر آهنگ جدید ماکان بند و حامد همایونم :| همین مونده بود حامدهمایون عاشق بشه بره!! ماکان بندم که هیـــــــچ. حالا درسته چترو بارونو از موسیقی ایران بگیری فلج میشه! ولی آخه دَر؟!!!نمیدونمم چی بنویسم :| دیشب مراسم تحلیل مسافرت بود!و ریختن سفر بعدی تو 11 روز تعطیلی پیشرو :| چیزی ندارم بگم!! فقــــــط میخوام برای اولین صندلی داغ بزارم (با اینکه خزیده :|) هر سوالی رو دوس داشتم جواب میدم :) بپرسین ضایم نکین!!!
| 20:11 | دوشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۶ | فاطیما یانگ نـیـس.......ما را در سایت نـیـس.... دنبال می کنید
برچسب : صندلی, نویسنده : judyabbott12 بازدید : 44
درود :)
خـــب دیه اشکاتونو پاک کنین من اومدم! تابستـونم که داره تموم میشـه به سلـامـتـی!باز چیزی ندارم بگـم اومدم عکسای مسافرتُ بزارم
من وقتی وسایلمو وِلو میکنم!
ماو کفشامون :|
ما و کله هامون :| اون دماغه زهراس آبیه من
روز دوم - اردوگاه
موزه ی شهدا
همه چی از بالا :)
نقطه ی صفر مرزی.
و شهدا ی غریب :( خیلی اینجا آرامش داش! 10 تا شهید که هیچ کدوم از قبرا مشخص نبود مال کدومه :( کل سفر یه طرف! اینجام روز آخر یه طرف.
13:50 | چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۶ | فاطیما یانگ نـیـس.......
تنها دلیل حجم خریدنتـون آپ کـرد!
و بازهم چرت و پـرت :) همین الان رفتم آبنبات بخورم از دستم افتاد رف تو دیوار همه چیز میزای ترشش پاچید رو فرش!بیجـور :| آغـــا یکی بیاد منو کمک کنـه! با قالب وبم درگیـرم توت فرنــگــی قـرمـزه! :|هرکـی توت فرنگی صورتی خوره به شخصه حاضرم 10 تا نظر بدمش حوصلمم سر رفتـه نمیدونم چه غلطی بخورم :|جان امواتتون انقدر فیضولی نکنین!جیـــزه!یه وخ یه دلی میشکنه یه نفرینی میکنه! نفرینم نکنه خدا اون بالاس! زمین گرده!این کارش منو یاد معلم کلاس چارمم انداخت!!! از اینا بود که از بس چادر رو میکشن تو صورتشون که فقد دماغ معلومه!اما یه قضاوتایی راجبع منو دوستم کرد که واقن..... هیچ نـیـس.......
آغا سلام :|
خیر سرم امروز نمیخواستم بیام نـت البته تا الـانم کار مفید زیاد کردماما همین الان یهویی دلم نوشتن خواس :| دله دیگه...! لوس :| آخر کشوندم اینجا.....! الان انقدر مینویسم تا خودش التماس کنه بیا بریممیخواستم کتابایی که خریدمو بخونم :| تو ورزشگاه کتاب جدید دادن :) مث خر کیف کردم!پندهایی براش خوشبختی! وقتی اومدم تا ناهار همش تموم شدزهرا و فاطی میگفتن ما که دوتا صفحشو بخونیم بریم تو اینستا :| همین کارا رو میکنن ارزش ... مرغ با مغز نویسنده یکی میشه!!بدبخ من :( رویای نویسنده شدنم شد رویا؟ :|هی بابادیشب تو جمع یکی یه چیزی گف خواسم مثلن بگم خعلی میفهمم یه اظهار نظری کردماونم یه جوابی بم داد نـیـس.......
زهرا جان دیگه بسه خوبی بهت درسته خیلی وقته از چشم افتادی ولی الان واقن ازت متنفرم:)مرسی واسه تموم زخم زبونات بــای.....!یکی از قابلیتام اینه هرکی هرکاری باهام کرد میگم زمین گرده :)
اصن چهارشنبه طی حرکت بسـی قشنگ و خنک کننده نمیرم خعلی وقته ضد حال نزدم والـــا.
بیخیال دنیـا... بیخیال اونایی که خعلی خوبیاتو نمیبینن مهم نیــــــس!
حامدهمایونم که به سلامتی دوباره آهنگ داده!!
تابستــون تموم شد رَف! هرچی تیر کش اومـد مرداد عینه چی رد شد خاک تو سرش :|
ماکه اینطوری گذش:موزیک!خواب:|خوردن! اون وسطا چَن تا کتابم خوندم و کلاس رفتم
البته جا داره از نت تشکر ویژه ای داشته باشم....!
ویـییی چه بو قورمه سبزی نـیـس.......
...اگــه میخـای برنـده باشــی...
...یاد بگــیر درنـده باشـی...
امروز رفتیم پشت تـور پاسور بودم 17 -20 بُردیـمفاطی هم هی جکی جان بازی درمیاره پاس میده به زهـراخو بلد نیس! هی میگه به درک :| نمیگم که نده! ولی آخه پاسور؟ وسط زمین حرف میزنه سرش داد میکشم! میگه آخرش اینه می بازیم!خودم بهش یاد دادمــا یکی نبود اون موقع بهم بگه ای مثبت و مرض؟ دیگه در این حد!!!حوصله موصله ی اون زهرارم نداشتم بزار انقدواسه هم قلب صورتی بترکونن تا آسفالت شن! به من چهانگار یه موجود اضافی صرفا جهته.... هیچی باو بیخیال دردسر میشهخلاصه اثاب مثاب ندارم :| پند امروز: تهمت نزنین....!به آهنگ وبلاگمم بیشتر فک کنین!
انقد که من نـیـس.......ما را در سایت نـیـس.... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : judyabbott12 بازدید : 47